من توی تلگرام این قرتیبازی ایموجی زدن پای پست را اختصاصاً برای شما کونگشاد عزیزفعال کردهام
مثل گوسفند برخورد نکنید. تریپ سلام عزیزم من هنوز دوستتم موچ موچ بازی درنیاورید ولی اگر احیاناً فکر کردید ایدهای در کار ارزش کار کردن دارد یک عکس گاو یا بزغالهای بگذارید که روش کار کنم
[+] --------------------------------- 
[0]
تمارین (کرهالاغ کدخدا، برسون، جزیره)
کره الاغی
که از کدخدا تا برسون
دنبالش بودند
پیگیر
پوتین سیاهرنگ تو ست
و گذشته از مصائب دنیا
له میزند برات هنوز بالتازار
تا تابستان
تا الاغ پرمرارت
نگذشته از دنیا
پوتین را
مثل جزیرهای
از کلمات گمشده
بین کفشها بگذار
و دور حرفهای توش خطبکش
بگذار بیسواد
با دماغ
اشعار بند بستهات را
از اندرونترین جایش بخواند
[+] --------------------------------- 
[0]
کرهالاغ کدخدا
برسون
جزیره
[+] --------------------------------- 
[0]
کاش دوباره برق خانه برود
و ما تا مدتی طولانی
چراغ نداشته باشیم
رو به روی تابستان
ایستاد و گفت
کاش دوباره برق خانه برود
و ما تا مدتی طولانی
چراغ نداشته باشیم
[+] --------------------------------- 
[0]
گفتم این سال گرچه کیری بود
گفتمش امسال
ته قفس کفتر داشت
گفت
کفتر قفس مرده
دست کرد
امید مرا
از گلو
توی آشغال انداخت
گفتم این کفتر زنده است
گفت من عاشق قفسم
و تحمل من آخر
آفرین چی؟
جهان آهنین
همین که خودت گفتی
سکوت نمود قفس
من اعتراض تخمی کردم
و کفتر حتی
فرض کن اگر دوتا هم بال
[+] --------------------------------- 
[0]
علی بیا و آدم شو
شعری بگو درباره طبیعت
که توش دختر نداشته باشد
و هیچکس فکر مرگ نیفتد از آن در نوروز
یک شعری
که مردم خوشجال دست به دست کنند
و کسی نرود از فالوورهات
علی بیا و آدم شو
مردم صدات میکنند توی پارتی
و برات بوس و عکس کون میفرستند
علی بیا
بیا و در قالب شعری
آدم شو
و در ته شعرت
از خدا تشکر کن
و وانمود کن تحت تاثیری
[+] --------------------------------- 
[0]
مرگ عین اسکلها مرا انتخاب نکرده
ولی در تمام اثاث خاک کمی مرگ است
و بریک آپ نامفهومی پشت پلکهای زنها مانده
پشت میزها
در کنار تمام ناهارهای ماهی مرگ است
- توی کنسروهای سرد تن -
یادداشتهای مردمی که مرده هم
مرگ است
عکسهای مادربزرگها که گیسو را
ول میدهند توی عکسها
و عکس کودکی از ما را
توی دست میگیرند
که حالا مرده
یا نمرده ولی رفته است جای دوری
که هرگز
از دور بودن دست برنمیدارد
اطوارهای مردهی تو هم توی عکسها ست
غمهای کوچکت که
سطحی و سبک و واقعی بودند
نگاه مسخ هم آنجا ست
- شت باور نمیکنم که این عکسها من ام
چرا چشمهای من وقت لب گرفتن اینجوری ست؟-
مردهها مرا رنج میدهند
و کثافت مرگ
اصرار میکند
تا نیامده
از ما
دور تر باشد
[+] --------------------------------- 
[0]
ننوشتن
نوع کثیفی
از نوشتن است
آسوده نمیکند
رنج میدهد
و مثل یک
بغض کثیف
هق هق
هق هق
میکند آدم را...
[+] --------------------------------- 
[0]
باید اسم تو را امشب بگذارم
تو خاص نیستی
سردترین حتی
ولی دیگر هیچ شبی
مثل امشب نخواهد شد
- ولم کن
ولم کن بوعلی
تمام ما شعرا هم
از رودخانه میگذریم
و بله
و بله
هیچ رودخانه ای مثل رودخانههای پیش نخواهد شد
[+] --------------------------------- 
[0]
باید اسم افسردگی را سل بگذارم
در آنصورت میشود
از افسرده بودن
شبیه رمانتیسیستهای قرن فلان
سرفه کرد
و بین سینههای معشوقهای افتاد
بعد روح شد
و منتظر نگاه کرد
"تاریخ اما تاریخ"
چطور از میان دستههای طلایی حرفهای مردم
در مزارع گذشته است
[+] --------------------------------- 
[0]
گم شدهام از دنیا
و جهان کثافت دارد
بیرون من
اتفاق میافتد
پلکهای سیمدارش آزار میدهد
و نگاه کیریش
- نه
من دیگر
آزاد نیستم
نه
من هرگز آزاد نبودهام
رها کنید مرا
کلمات خوانده شده
رها کنید مرا
حرفهای خارجکی -
اتفاقی بوده در من
که همیشه نزدیک نبودن بود
من
دارم
از حضور تن خودم
میان شعرهام رنج میکشم
از حضور مرگ در کنار جنازه
و از خود حضور
که برادر مرگ است
و مرگ از گردن
جنازهاش را بغل گرفته
و داد میزند
- داداچ...!
- داداچ....!
آه من
هر چه هم
شده باشم هم
"حرام شدهام"
[+] --------------------------------- 
[0]
test
[+] --------------------------------- 
[0]